شبه علم چیست؟

«شبه علم» چیست؟

 

شبه علم

جهان امروز جهانی نیست که کسی به سادگی بتواند بگوید به «علم» اعتقادی ندارد. اما واقعیت این است که قسمت قابل توجهی از انسانها هنوز «روش علمی» و «نگرش علمی» را به رسمیت نمی‌شناسند یا به آن علاقمند نیستند.

برای ارزیابی اینکه ببینیم یک حرف مشخص «علمی» است یا «غیرعلمی»، معیارهای مختلفی مطرح شده است. برخی از مهم‌ترین این معیارها را در اینجا می‌بینیم:

نخستین معیار علمی بودن یک پدیده امکان راستی آزمایی آن است. فرض کنید کسی به شما بگوید که داخل هر «تخم‌مرغی» قبل از آنکه شکسته شود یک «قورباغه» وجود دارد که به محض به وجود آمدن نخستین ترک روی پوسته، به ماده‌ی لزج سفید و زرد رنگی تبدیل می‌شود! شما به هیچ وجه روشی برای راستی آزمایی این حرف ندارید. کافی است تخم مرغ را بشکنید و بگویید در آن «قورباغه» ندیده‌اید. طرف مقابل توضیح خواهد داد که با نخستین ترک روی پوسته، قورباغه تغییر ماهیت داده است! شما می‌گویید می‌توانم از X-Ray استفاده کنم؟ طرف مقابل می‌گوید: نه!! اثر X-Ray دقیقاً مانند «اثر ترک» است. ممکن است ادعای «قورباغه‌ی داخل تخم مرغ»، درست یا نادرست باشد. اما حتی اگر این ادعا درست باشد، علمی نیست.

راستی آزماییبه عبارت دیگر، کسانی که در خصوص «علم» و «روش علمی» صحبت می‌کنند ادعا ندارند که هرچیز که علمی نیست، نادرست است. بلکه تاکید دارند که هر واقعیتی «علمی» نیست. به همین دلیل گاه «تاریخ» را از «تاریخ تحلیلی» تفکیک می‌کنند. «تاریخ» علم نیست. مجموعه‌ای از داستان‌هاست که امکان راستی آزمایی کامل آنها الزاماً وجود ندارد. فقط با استفاده از شواهد و قرائن می‌توان حدس‌هایی زد که هر داستان تاریخی تا چه حد می‌تواند به واقعیت نزدیک بوده باشد. اما «تاریخ تحلیلی» روش علمی خاص خود را دارد. حرف‌ها و تحلیل‌ها و ادعاهای آن، در رویدادهای مختلف و با نگرش به روندهای مختلف، قابل نقد و بررسی و ارزیابی است. می‌توان مثال‌های مختلفی را در رد یا تایید تحلیل‌ها جستجو کرد و به این شکل میزان اعتبار یک تحلیل را سنجید.

دومین معیار علمی بودن یک پدیده، تکرارپذیری آن است. اگر آزمایشی یک بار انجام شده و نتایج آن گزارش شده، هر چقدر هم که این آزمایش در فضای دقیق و با نظارت کامل انجام شده باشد، حتماً باید «تکرار پذیر» باشد. انسانهای مختلف در نقاط مختلف کره‌ی زمین و در زمان‌های مختلف، اگر همان ابزارها و شرایط را فراهم کنند باید بتوانند همان نتیجه را بگیرند. تاریخ علم، با ادعاهای زیادی مواجه بوده است که «فقط یک بار» آزمایش شده‌اند. ولی هرگز در هیچ شرایط دیگری، با وجود شبیه سازی همان فضا، نتیجه‌ی مشابهی گرفته نشده است!

ضمن اینکه برای اجرای روش علمی تحقیق، «باید» از تکنیک‌ها و شیوه‌های مختلف برای حذف «جهت‌گیری ذهنی محقق» استفاده شود. گسترده کردن نمونه آماری، یکی از این روشهاست. کسی که در مورد ویژگیهای متولد ماه اردیبهشت و مقایسه‌ی آن با ویژگی‌های متولد تیر ماه صحبت می‌کند، نمی‌تواند با مطرح کردن دو مورد یا پنج مورد یا ده مورد از تجربیات شخصی خود، مدعی باشد که حرفش «علمی» است. تستهای Blind روش دیگری هستند که باید مورد توجه قرار بگیرند. فرض کنیم می خواهیم به شکل علمی بررسی کنیم که میزان «تعصب روی قوم خود» در میان کدامیک از اقوام ایرانی بیشتر است. تنها در صورتی این تحقیق از آلودگی دور خواهد بود که محققی که گزارش‌ها و مصاحبه‌ها را مطالعه می‌کند، هرگز نداند که هر گفتگو با کدام قومیت انجام شده است. یا اگر در مورد طعم دو نوشیدنی مقایسه‌ای علمی انجام می‌گیرد، مخاطبانی که این آزمون را انجام می‌دهند نباید «نام و برند» نوشیدنی را قبل از نوشیدن آن بدانند.

تعداد معیارهای ارزیابی روش علمی کم نیست و به صورت گسترده روی آنها مطالعه و تحقیق شده است. حاصل مطالعات علمی و تحقیقات مختلف بر مبنای روش‌شناسی علمی، در نهایت مجموعه‌ای از «مفاهیم» علمی است که معمولاً از نشریات علمی بیرون آمده و به زندگی روزمره مردم وارد می‌شوند:

ژنتیک. نسبیت. کوانتوم. ناخودآگاه. استریوتایپ جنسیتی. عدم قطعیت. امواج الکترومغناطیس. اشعه کیهانی. انرژی. قانون بقای انرژی. عمل و عکس‌العمل و هزاران واژه‌ی مشابه با تلاش و تحقیق و ممارست دانشمندان طی قرن‌ها مطرح شده و به تدریج تکمیل شده‌اند و البته امروز به زبان روزمره‌ی ما نیز افزوده شده‌اند. تا اینجای ماجرا سخت نیست. اما ماجرا از آنجا سخت می‌شود که هر کسی، «برداشت‌ها و نگرش‌های خود» را به این واژه‌ها «مجهز» کند. از قانون عمل و عکس‌العمل برای توضیح «نتایج کار خیر» استفاده می‌کند و از «نسبیت» برای توضیح اینکه «فلان مهمانی چقدر نسبت به فلان کلاس درس زودتر تمام شد!» و از «عدم قطعیت» برای رد کردن یک اصل ساده‌ی منطقی استفاده می‌کند و از «کوانتوم» برای شفا و از «ژنتیک» برای توصیف عقاید سنتی آزموده نشده و از «انرژی» به «عرفان» می‌رسد و از «قانون بقای ماده و انرژی» به این نتیجه می‌رسد که تناسخ وجود دارد و …

مرز علم و شبه علم در همینجا مشخص می‌شود. «شبه علم» از واژه‌های علمی و از کلام علمی برای تقویت و تثبیت مواضعی صحبت می‌کند که اساساً پایه‌ی علمی ندارند. از این به بعد در طرح متمم، در سری شبه علم، به این نوع موضوعات خواهیم پرداخت. می‌گویند گام اول در یادگیری (Learning) فراموش کردن آموخته‌های نادرست قبلی (Unlearning) است.

منبع: وب سایت متمم (محل توسعه مهارتهای من) www.motamem.org

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است.
ارسال نظر برای این مطلب غیر فعال شده است!